بیرودیلغتنامه دهخدابیرودی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیرود که از نواحی اهواز است . (از انساب سمعانی ).
بیخودیلغتنامه دهخدابیخودی . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیخود. مقابل هشیاری . ناهشیاری . مدهوشی . (ناظم الاطباء). بی خبری : جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد. (
بیروذیلغتنامه دهخدابیروذی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیروذ. (از معجم البلدان ). رجوع به بیروذ شود.
بیروبیجانلغتنامه دهخدابیروبیجان . [ رُ ] (اِخ ) ایالت خودمختار یهودی در جنوب شرقی سیبریه در اتحاد جماهیر شوروی ، بر سرحد منچوری که 108419 تن سکنه دارد. کرسی آن بیروبیجان 29654 تن سکن
بیروتیلغتنامه دهخدابیروتی . [ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیروت که بلدیست از بلادساحل شام . (از انساب سمعانی ). رجوع به بیروت شود.
بیخودیلغتنامه دهخدابیخودی . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیخود. مقابل هشیاری . ناهشیاری . مدهوشی . (ناظم الاطباء). بی خبری : جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد. (
بیروذیلغتنامه دهخدابیروذی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیروذ. (از معجم البلدان ). رجوع به بیروذ شود.
بیروبیجانلغتنامه دهخدابیروبیجان . [ رُ ] (اِخ ) ایالت خودمختار یهودی در جنوب شرقی سیبریه در اتحاد جماهیر شوروی ، بر سرحد منچوری که 108419 تن سکنه دارد. کرسی آن بیروبیجان 29654 تن سکن
بیروتیلغتنامه دهخدابیروتی . [ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیروت که بلدیست از بلادساحل شام . (از انساب سمعانی ). رجوع به بیروت شود.