بی دقتدیکشنری فارسی به انگلیسیblunderer, careless, casual, disregardful, feckless, forgetful, giddy, inaccurate, inadvertent, slovenly, unaware, mindless, reckless, regardless, remiss, slack
بیدختلغتنامه دهخدابیدخت . [ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند است و 369 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بیدختلغتنامه دهخدابیدخت . [ دُ ] (اِخ ) ستاره ٔ زهره را گویند که صاحب فلک سیم و اقلیم پنجم است . (برهان ). ستاره ٔ زهره است و آنرا ناهید نیز خوانند. (جهانگیری ). ستاره ٔ زهره . (
بیدختلغتنامه دهخدابیدخت . [ دُ ] (اِخ ) مرکز دهستان بخش جویمند شهرستان گناباد. در 8 هزارگزی خاور گناباد سر راه شوسه ٔ عمومی گناباد - بیرجند است و 2397 تن سکنه دارد. مقبره ٔ حاجی
بیمبالاتفرهنگ مترادف و متضادبیتوجه، بیدقت، بیفکر، بیملاحظه، سهلانگار، لاابالی، لاقید ≠ متوجه، محتاط، ملاحظهکار
سرسریفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیدقت، سهلانگار، مسامح ۲. سهلانگارانه، تسامحآمیز ۳. بیاساس، نسنجیده، بیپایه ≠ سنجیده ۴. سطحی ≠ عمقی ۵. بیتامل ۶. بیهوده، یاوه ۷. سبکسرانه