بیخلغتنامه دهخدابیخ . (اِ) اصل و ریشه و قاعده و بنیان . بن . ریشه . پایه .زیر. مقابل شاخ . فرع . (یادداشت بخط مؤلف ). بن . اصل . اساس . ریشه ٔ گیاه عموماً و ریشه ٔ اصلی گیاه و
کدوبنلغتنامه دهخداکدوبن . [ ک َ ب ُ ] (اِ مرکب ) بیخ و ریشه و بته ٔ کدو. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). یقطین . (یادداشت مؤلف ) : نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی بررست و بردوید ب
برآوردنلغتنامه دهخدابرآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد
طرفاءلغتنامه دهخداطرفاء. [ طَ ](ع اِ) گز و آن بر چهار صفت است ، یکی از آن اَثل است . طرفاة، یکی آن . (منتهی الارب ). درخت گز که به هندی جهاو گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درخ
برکندنلغتنامه دهخدابرکندن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن . جدا کردن از زمین . قلع کردن . قلع. اقتلاع . (تاج المصادر بیهقی ). قلع و قمع کردن . از جا درآوردن . از بیخ برآوردن . (آ