بیحوصلهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنگحوصله، شتابزده، کمحوصله، ناحمول، ناشکیبا، ناصبور بیصبر، بیطاقت ≠ پرحوصله، باحوصله ۲. افسرده، ملول ۳. بیشکیب، ناشکیبا، ناصبور
بی حوصلهلغتنامه دهخدابی حوصله . [ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) شتابزده . ناشکیبا. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه از کاری یا اندیشه ای زود مانده شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
بیحوصلگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتابی، بیصبری، بیطاقتی، تنگحوصلگی ≠ پرحوصلگی ۲. ناشکیبائی، بیشکیبی، ناصبوری ≠ شکیبایی ۳. شتابزدگی
بی حوصلگیلغتنامه دهخدابی حوصلگی . [ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب )زود درماندگی از کاری و اندیشه ای . (یادداشت بخط مؤلف ). بیحوصله بودن . شتابزدگی . (فرهنگ فارسی معین ).