بیت النساءلغتنامه دهخدابیت النساء. [ ب َ تُن ْ ن ِ ] (اِخ ) در احکام نجوم برج پس از بیت المرض والعبید باشد و آن بیت هفتم است . (یادداشت مؤلف ).
بیت اللحملغتنامه دهخدابیت اللحم . [ ب َ تُل ْ ل َ ] (اِخ ) شهریست به شام فلسطین که مولود عیسی پیغمبر (ع ) آنجا بوده است . (حدود العالم ). رجوع به اورشلیم و قدس شود.
بیت الاحزانلغتنامه دهخدابیت الاحزان . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ غم ها. غم خانه . || (اِخ ) خانه ای که یعقوب برای خود گزید و در آن خانه می نشست و در فراق یوسف می گریست : و در
بیت الاخوةلغتنامه دهخدابیت الاخوة. [ ب َ تُل ْ اِ وَ ] (اِخ ) در علم احکام نجوم ، برج پس از بیت المال و آن بیت بیست وسوم است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بیت اخوان شود.
بیت الاصدقاءلغتنامه دهخدابیت الاصدقاء. [ ب َ تُل ْ اَ دِ ] (اِخ ) در احکام نجوم برج پس از بیت السفر والدین باشد و آن بیت یازدهم است . (یادداشت بخط مؤلف ).
بیت الاصناملغتنامه دهخدابیت الاصنام . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) بتخانه . بغستان . (مفاتیح ). بهارخانه . بتکده .هیکل . بهار. رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود.
بیت الموتلغتنامه دهخدابیت الموت . [ب َ تُل ْ م َ ] (اِخ ) در احکام نجوم برج پس از بیت النساء باشد و آن بیت هشتم است . (یادداشت بخط مؤلف ).
حاشالغتنامه دهخداحاشا. (ع اِ) گیاهی طبی . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: برگش کوچک است و گلش بسرخی زند. صاحب اختیارات بدیعی آرد: مأمون گویند و ثومس نیز خوانند و سعتر الحمار
حجلغتنامه دهخداحج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (
زایجهلغتنامه دهخدازایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کلدةبن عمروبن ابی علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن غمرةبن عوف بن قسی ثقفی مکنی به ابی وائل از مردم طائف ، از بطن ثقیف ، مولای ابوبکرة ثقف