بیت الماللغتنامه دهخدابیت المال . [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) بیت الاموال . (آنندراج ). خانه ای که مال غنیمت و مال متوفی بعد از ضبط در آن نگاه دارند. (غیاث ). || خزانه ٔ اسلام . (از ا
بیت المالفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مجاز] اموال عمومی متعلق به دولت اسلامی.۲. خزانۀ دولت اسلامی.
بیت المالچیلغتنامه دهخدابیت المالچی . [ ب َ تُل ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که از طرف سلطان بر بیت المال متصرف باشد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به بیت المال شود.
بیت الماءلغتنامه دهخدابیت الماء. [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) آب خانه . بیت الخلا. بیت التخلیه . بیت الفراغ . (یادداشت بخط مؤلف ).
بنت الماءلغتنامه دهخدابنت الماء. [ ب ِ تُل ْ ] (ع اِمرکب ) قسمی مرغابی . (از المرصع) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیور و ماهی و هر آنچه با آب الفت دارد و در آن زندگانی میکند و آن را بی
بیت اللحملغتنامه دهخدابیت اللحم . [ ب َ تُل ْ ل َ ] (اِخ ) شهریست به شام فلسطین که مولود عیسی پیغمبر (ع ) آنجا بوده است . (حدود العالم ). رجوع به اورشلیم و قدس شود.
بیت الاحزانلغتنامه دهخدابیت الاحزان . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ غم ها. غم خانه . || (اِخ ) خانه ای که یعقوب برای خود گزید و در آن خانه می نشست و در فراق یوسف می گریست : و در
بیت المالچیلغتنامه دهخدابیت المالچی . [ ب َ تُل ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که از طرف سلطان بر بیت المال متصرف باشد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به بیت المال شود.
بیت الاخوةلغتنامه دهخدابیت الاخوة. [ ب َ تُل ْ اِ وَ ] (اِخ ) در علم احکام نجوم ، برج پس از بیت المال و آن بیت بیست وسوم است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بیت اخوان شود.
اخوان الشیاطینلغتنامه دهخدااخوان الشیاطین . [ اِخ ْ نُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) همدستان شیطانان : که خزینه ٔ بیت المال لقمه ٔ مساکین است نه طعمه ٔ اخوان الشیاطین . (گلستان ).
امین الامناءلغتنامه دهخداامین الامناء. [ اَ نُل ْ اُ م َ ] (اِخ )ابوعبداﷲ حسین بن طاهر وزان مصری . در اوایل خلافت الحاکم بامراﷲ فاطمی عهده دار امور بیت المال بود و سپس بوزارت رسید و دو
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن الزملکانی ، محمدبن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیست و پنج سالگی به فتوی