بیت الغزللغتنامه دهخدابیت الغزل . [ ب َ تُل ْ غ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) بیت انتخابی و بهتر. (غیاث ) (بهار عجم ). کنایه از بیت منتخب و گزیده است . (آنندراج ). شاه بیت . بیتی که در غزل از
بیت الغزلواژهنامه آزادشاه بیت را نمی توان برای غزل به کار برد.همه شعرها شاه بیت دارند اما به شاه بیت غزل؛تنها بیت الغزل می گویند.
بیت اللحملغتنامه دهخدابیت اللحم . [ ب َ تُل ْ ل َ ] (اِخ ) شهریست به شام فلسطین که مولود عیسی پیغمبر (ع ) آنجا بوده است . (حدود العالم ). رجوع به اورشلیم و قدس شود.
بیت الاحزانلغتنامه دهخدابیت الاحزان . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ غم ها. غم خانه . || (اِخ ) خانه ای که یعقوب برای خود گزید و در آن خانه می نشست و در فراق یوسف می گریست : و در
بیت الاخوةلغتنامه دهخدابیت الاخوة. [ ب َ تُل ْ اِ وَ ] (اِخ ) در علم احکام نجوم ، برج پس از بیت المال و آن بیت بیست وسوم است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بیت اخوان شود.
بیت الاصدقاءلغتنامه دهخدابیت الاصدقاء. [ ب َ تُل ْ اَ دِ ] (اِخ ) در احکام نجوم برج پس از بیت السفر والدین باشد و آن بیت یازدهم است . (یادداشت بخط مؤلف ).
بیت الاصناملغتنامه دهخدابیت الاصنام . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) بتخانه . بغستان . (مفاتیح ). بهارخانه . بتکده .هیکل . بهار. رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود.
بیت القصیدهلغتنامه دهخدابیت القصیده . [ ب َ تُل ْ ق َ دَ ] (ع اِ مرکب ) شاه بیت . بیت القصیده آنست که نخست شاعر را معنی در خاطر آید و آنرا نظم کند و بناء قصیده بر آن نهد و ممکن باشد که
حکیم الزمانلغتنامه دهخداحکیم الزمان . [ ح َ مُزْزَ ] (اِخ ) عبدالمؤمن بن عمر اندلسی جلیانی ، مکنی به ابوالفضل . از مشاهیر اطباء و ادباء اندلس . او در طب و کحّالی چنانکه در سایر انواع
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و
دلکشلغتنامه دهخدادلکش . [ دِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ دل . رباینده و کشنده ٔ دل بسبب زیبائی و دلفریبی و خوشی و کشی و جز آن . صفت زیبا و نیکو و کش و فریبا. مرغوب و مطبوع .