بیرسنلغتنامه دهخدابیرسن . [ رَ س َ ] (ص مرکب ) (از: بی + رسن ) بی افسار. رجوع به رسن شود. || اوباش . (ناظم الاطباء).
اراطسلغتنامه دهخدااراطس . [ اِ طُ ] (اِخ ) اِراطُسْتانِس . اِراطُسْنِس . منجم و عالم ریاضی یونانی (276 - 194 ق . م .). وی در شهری از شهرهای افریقا متولد شد و در اسکندریه و اثینه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن العباس مکنی به ابوطاهر و ملقب به موفق الدین ، معروف به ابن برخش . از مردم واسط و از جمله ٔ فضلاء و اجله ٔ اطبا است و در سلک حذاق این
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی حامد کرمانی ملقب به افضل الدین . هدایت در مجمعالفصحاء (ج 1 ص 94) آرد: از فضلای گرانمایه و مترسلین بلندپایه ٔ عهد خود بوده است .
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد الس
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده اس