پاترسکلغتنامه دهخداپاترسک . [ ت َ س َ ] (اِ مرکب ) پاترس . با رفتن صرف شود و پاترسک رفتن بمعنی تهدید کردن اطفال و زیردستان است .
پاترسلغتنامه دهخداپاترس . [ ت َ ] (اِ مرکب ) تخویف طفل و عبد و اَم-ه برای بازداشتن آنان از اعمال بد یا واداشتن به کار نیک ، و با رفتن صرف شود (پات-رس رفت-ن ).
غم روزیلغتنامه دهخداغم روزی . [ غ َ ] (ص مرکب )آنکه غم نصیب وی باشد. غم رسیده . غمناک : چون صبح درآمد بجهان افروزی معشوقه بگاه رفتن از دلسوزی میگفت دگر که با من غم روزی صبحا چو شفق
غیغاجلغتنامه دهخداغیغاج . [ غ َ ] (ص ، ق ) قیقاج . در تداول عوام ، کج و پیچان ، با رفتن و نگاه کردن استعمال میشود.- غیغاج رفتن ؛ کج و پیچان راه رفتن .|| در تداول مردم آذربایجان