بپرگویش اصفهانی تکیه ای: bepar طاری: beppar طامه ای: boppar طرقی: beppar کشه ای: beppar نطنزی: bappar
قضیۀ رستۀ بئرBaire category theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای که بر طبق آن هر فضای سنجهای کامل یک مجموعۀ رستهدوم است
نمودار میلهایbar chart, bar graph, bar diagramواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمودار مرکب از دنبالهای از میلههای عمودی یا افقی با عرضهای یکسان، که طولها متناسب با کمیتهای نشاندادهشده است
نمودار میلهای مؤلفهایcomponent bar chart, component bar graph, sub-divided bar diagram, segmented bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمودار میلهای که هر میلۀ آن به قسمتهایی با اندازۀ متناسب با مؤلفههای تشکیلدهندۀ مقدار کل تقسیم میشود
چراغهای جانبی 2wing bar, W-BAR, wing bar runway lightsواژههای مصوب فرهنگستانردیفی از چراغهای تقرب (approachlights)، عمود بر محور باند که خارج از لبۀ باند قرار گرفتهاند
نمودار میلهای خوشهایclustered bar chart/ cluster bar chart, grouped bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننـوعـی نـمودار میلهای که در آن، میلههای متناظر دو یا چند نمودار مختلف، در کنار یکدیگر قرار داده میشوند
بپریشیدنلغتنامه دهخدابپریشیدن . [ ب ِ دَ] (مص ) پریشان کردن . پراکنده ساختن . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). پریشیدن . و رجوع به پریشیدن شود.
دژبرلغتنامه دهخدادژبر. [ دُ ژَ ] (ص مرکب ) مخفف دژبراز. دژبرو. خشمناک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز سرما و آوای دیو و هزبرز مار بپر واژدهای دژبر.اسدی .
وادی سپرلغتنامه دهخداوادی سپر. [ س ِ پ َ ] (نف مرکب ) بیابان نورد. طی کننده ٔ بیابان . وادی گذار. بیابان گذار : یکی کره چون کوه وادی سپربه صحرا بپوید چو مرغی بپر. فردوسی .ما و خاک و پی وادی سپران کز تف و نم آهشان مشعله وار و مژه سق
بپرگار بودنلغتنامه دهخدابپرگار بودن . [ ب ِ پ َ دَ] (مص مرکب ) بقاعده و قانون بودن . (غیاث اللغات ).
بپرگار ماندنلغتنامه دهخدابپرگار ماندن . [ ب ِ پ َ دَ ] (مص مرکب ) به قاعده و قانون بودن . (آنندراج ).
بپریشیدنلغتنامه دهخدابپریشیدن . [ ب ِ دَ] (مص ) پریشان کردن . پراکنده ساختن . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). پریشیدن . و رجوع به پریشیدن شود.