بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ ] (ع مص ) نجات یافتن و رستگار شدن . (منتهی الارب ). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). بلالة. بلل . || سرد و نمناک شدن باد. (منتهی
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ / ب ِ ] (ع اِ) بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ). بُلّة. رجوع به بلة شود. || طویته علی بلوله و بلولته . رجوع به بلولة شود.
بلولةلغتنامه دهخدابلولة. [ ب ُ لو ل َ ] (ع اِ) حال : کیف بلولتک ؛ حالت چگونه است . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || طویته علی بلولته و بلوله ؛ او را تحمل کردم ب
شاه بلوللغتنامه دهخداشاه بلول . [ ] (اِخ ) از روایت مؤلف الجماهر چنین برمی آید که نام یکی از پادشاهان نواحی هند بوده است و گوید که : یاقوت را از کدکدیا [ کرکد ] مقر شاه بلول آورند
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ ] (ع مص ) نجات یافتن و رستگار شدن . (منتهی الارب ). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). بلالة. بلل . || سرد و نمناک شدن باد. (منتهی
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ / ب ِ ] (ع اِ) بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ). بُلّة. رجوع به بلة شود. || طویته علی بلوله و بلولته . رجوع به بلولة شود.
بلولةلغتنامه دهخدابلولة. [ ب ُ لو ل َ ] (ع اِ) حال : کیف بلولتک ؛ حالت چگونه است . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || طویته علی بلولته و بلوله ؛ او را تحمل کردم ب
لولبلغتنامه دهخدالولب . [ ل َ ل َ ] (ع اِ) آب بسیار که جهت بسیاری و تنگی دهانه ٔ کاریز وقت جریان بگردد و گردابش مانند بلبل کوزه شود. آب بسیار که جهت بسیاری و تنگی دهانه ٔ کاریز
شاه بلوللغتنامه دهخداشاه بلول . [ ] (اِخ ) از روایت مؤلف الجماهر چنین برمی آید که نام یکی از پادشاهان نواحی هند بوده است و گوید که : یاقوت را از کدکدیا [ کرکد ] مقر شاه بلول آورند