ددر رفتنلغتنامه دهخداددر رفتن . [ دَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) تباهی کردن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای تباهی . به عمل ناشایست شدن ِ زن . به تبهکاری شدن زن . به کار بد رفتن زن . بیرو
قطافلغتنامه دهخداقطاف . [ ق ِ ] (ع مص ) تنگ تنگ رفتن و کند رفتن و بد رفتن . (از اقرب الموارد): قطف قطفاً و قطافاًو قطوفاً؛ ضاق مشبها و بطؤ و اسأت السیر و ابطأت ، و یا قطاف اس
مساوکةلغتنامه دهخدامساوکة. [ م ُ وَ ک َ ] (ع مص )سواک . بد رفتن ستور از لاغری . (تاج المصادر بیهقی ).
تساوکلغتنامه دهخداتساوک . [ ت َ وُ ] (ع مص ) چسبیدن در رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سوده شدن بعض استخوانهای دابه به بعض دیگر از لاغری . (از متن اللغة) (از
سروکةلغتنامه دهخداسروکة. [ س َرْ وَ ک َ] (ع مص ) بدروشی و درنگی و سستی در رفتار از لاغری ویا ماندگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بد رفتن یا به درنگی رفتن از لاغری یا ماندگی . (از