بُردارهای پادموازیantiparallel vectorsواژههای مصوب فرهنگستانهر دو بُرداری که راستاهای موازی و سوهای مخالف داشته باشند
بُردارهای متعامدorthogonal vectorsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از بُردارها که حاصلضرب داخلی دوبهدوِ آنها صفر است
بُردارهای یکامتعامدorthonormal vectorsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از بُردارهای دوبهدومتعامد که اندازۀ هریک از آنها یک است
برداریلغتنامه دهخدابرداری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) برداشتن . برداریدن . و چون به کلمات دیگر پیوندد معنی حاصل مصدری از مجموع برآید چنانکه در ترکیبات ذیل :- باربرداری . بهره برداری .
بُردارهای یکامتعامدorthonormal vectorsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از بُردارهای دوبهدومتعامد که اندازۀ هریک از آنها یک است
پایه 3basis, base 4واژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از بُردارهای مستقل در یک فضای بُرداری که هر بُردار فضا ترکیبی خطی از اعضای آن مجموعه است
دایرة بازمغناطشremagnetization circleواژههای مصوب فرهنگستاندایرة عظیمهای متشکل از بُردارهای حاصل از وامغناطش همزمان مغناطش اولیه و ثانویه پس از هر گام پاکسازی
مجموعۀ خطیوابستهlinearly dependent setواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از بُردارهای یک فضای بُرداری که خطیمستقل نباشد