لغتنامه دهخدا
برید. [ ب َ ] (ع اِ) رده ٔ هر چیز بر ترتیب . || استرانی که به هر دوازده میل برای سواری نامه بر سلطان مرتب دارند، و آن معرب دم بریده باشد. (منتهی الارب ). از بریده دنب ، به معنی استر که فرستاده را برد.(از مفاتیح العلوم ). || پیغام بر و نامه بران سوار بر ستور برید. (منتهی الارب