باقیاتلغتنامه دهخداباقیات . (ع ص ، اِ) ج ِ باقیة. بازمانده ها. (آنندراج ). رجوع به باقیة شود.- باقیات الصالحات ؛ هر عمل نیک و صالح که ثواب آن باقی بماند. (از تاج العروس ) (از اقر
باقیاتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= باقی باقیاتِ صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند.
باقیاتلغتنامه دهخداباقیات . (ع ص ، اِ) ج ِ باقیة. بازمانده ها. (آنندراج ). رجوع به باقیة شود.- باقیات الصالحات ؛ هر عمل نیک و صالح که ثواب آن باقی بماند. (از تاج العروس ) (از اقر
باقیاتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= باقی باقیاتِ صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند.
صالحاتلغتنامه دهخداصالحات . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صالحة.- باقیات صالحات ؛ آثار نیک که از شخص ماند پس از مردن وی .