لغتنامه دهخدا
بوی . (اِ) عطریات . (برهان ) (انجمن آرا). عطر و شمیم و عطریات و چیزهای معطر. (ناظم الاطباء). بو. (فرهنگ فارسی معین ). این کلمه با کلماتی چون : شب (شب بوی )، سمن (سمن بوی )، غالیه (غالیه بوی )، خوش (خوش بوی )، کافور (کافوربوی )، شیر (شیربوی )، هم (هم بوی )، می (می بوی )، مشک (