بوکلغتنامه دهخدابوک . (صوت ) بود که و باشد که ، در هنگام تمنا اظهار کنند و در عربی عسی و لعل گویند. (آنندراج ). مخفف بود که و باشد که ، باشد. کلمه ٔ تمنا است و بعربی عسی و لعل
بوکلغتنامه دهخدابوک . (ع اِ) آتش گیره . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جایی یا چاهی که در آن غله پنهان کنند. (ناظم الاطباء) : غله کردی به زیربوک نهان چون نرانند بوک بر
بوکلغتنامه دهخدابوک . [ ب َ ] (ع اِ) اول بوک ؛ اول مرتبه یا اول چیزی . یقال : لقیته اول بوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
بوکلغتنامه دهخدابوک . [ ب َ ] (ع مص ) برجستن خر نر بر ماده . || گرد ساختن گلوله ٔ گلین را در هر دو کف دست . || فروختن متاع یا خریدن آن را. || کاویدن چشمه را به چوب و مانند آن ت
عزیزةلغتنامه دهخداعزیزة. [ ع َ زَ ] (اِخ ) دختر عثمان بن طرخان بن بزوان . محدث بود و دمیاطی در معجم خود از او نام برده است . (از اعلام النساء از تاج العروس ).
مَّوَاضِعِهِفرهنگ واژگان قرآنمحلهاي قرار گرفتن مراد از تحريف کلمات از مواضعش در عبارت "يُحَرِّفُونَ ﭐلْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ"اين خواهد بود که کلمهاي را در غير آنجايي که بايد به کار رود اس
زدنلغتنامه دهخدازدن . [ زَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ژتن و زتن از ریشه ٔ ایرانی قدیم : جتا، جن . اوستا: گن (بارتولمه 490) (نیبرگ 258). پارسی باستان ریشه ٔ: اَجَنَم ، جَن (کشتن ). هندی
رَاعِنَافرهنگ واژگان قرآنرعايتِ ما را بکن (در عبارت "لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا" به معني به جاي "راعنا "بگوئيد : "انظرنا "،نهي از گفتن کلمه "راعنا"به اين دليل بوده که مسلمانان وقتي
اسکندرلغتنامه دهخدااسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) رستمداری ، جلال الدولةبن تاج الدوله زیاربن کیخسروبن اسپندار [ ظ: استندار ] شهراکیم بن نام آوربن بی ستون . خوندمیر گوید: وی پس از فو