بوژی سهتکهthree piece bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی متشکل از دو قاب کناری و یک تیر عرضی معلق
بوژیbogie 1, truckواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای شامل چهار یا شش چرخ که بهصورت جفت در زیر وسیلۀ نقلیۀ ریلی طویل نصب میشود و ازطریق لولایی مرکزی حرکت و انعطاف وسیلۀ نقلیۀ را در پیچها تسهیل میکند
بوژی خودفرمانself steering bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی که از اتصال انعطافپذیر مجموعۀ چرخـ محورها با قاب بوژی تشکیل میشود و جهت محورها را با شعاع انحنای پیچ هماهنگ میکند
بوژی درختبَریlogging truckواژههای مصوب فرهنگستانبوژی واگن درختبَر که گهوارة آن ویژة حمل الوار یا تنة درخت و بستن و تحکیم آنها با زنجیر است متـ . بوژی بینهبَری
بوژی شعاعیradial truck, radial bogieواژههای مصوب فرهنگستانبوژی واگنهای باری که چرخ ـ محور آنها در قاب بوژی معلق است تا با شعاع انحنای مسیر راهآهن انطباق یابد
قاب کناریside frame 2, truck sideواژههای مصوب فرهنگستانبخش جانبی فولادی بوژی سهتکه که نیروهای قائم را از چرخها به جعبۀ یاتاقان یا از پایه به گهوارۀ بوژی منتقل میکند
سهکةلغتنامه دهخداسهکة. [ س َ ک َ ] (ع اِ) بوی زنگ آهن . || بوی ماهی . || بوی بد گوشت بوی گرفته . || بوی بد عرق کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نموسةلغتنامه دهخدانموسة. [ ن ُ س َ ] (ع اِمص ) چربی با بوی عرق که در سر پیدا شود. (یادداشت مؤلف ).دسومة سهکة تظهر فی الرأس . (بحر الجواهر). در تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل «نموس » جمع
لحملغتنامه دهخدالحم . [ ل َ / ل َ ح َ ] (ع اِ) گوشت . ج ، لحام و الحم و لحوم و لحمان . (منتهی الارب ) : بیندازی عظام و لحم و شحمم رگ و پی همچنان و جلد مقشور. منوچهری .نفس باداس