بوجلغتنامه دهخدابوج . [ ب َ ] (ع مص ) مانده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درمانده و رنجور شدن . (ناظم الاطباء). مانده شدن شتر. (از ذیل اقرب الموارد). || سخت درخشیدن برق . (م
بوجلغتنامه دهخدابوج . [ ب َ / بُو ] (اِ) بوچ . تکبر. غرور. || خودنمایی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || کر و فر. (فرهنگ فارسی معین ). برای همه ٔ معانی رجوع به بوچ شود.
بوژآبادلغتنامه دهخدابوژآباد. (اِخ ) دهی از دهستان عشق آباداست که در بخش فدیشه شهرستان نیشابور واقع است . و 144 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بوژآبادلغتنامه دهخدابوژآباد. (اِخ ) دهی از دهستان مازول است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 520 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بوژانلغتنامه دهخدابوژان . (اِخ ) دهی از دهستان مازول است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است . و 1197 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بوژکانلغتنامه دهخدابوژکان . (اِخ ) شهرکی است [ بخراسان ] از حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم ).
بوژمهرانلغتنامه دهخدابوژمهران . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اردوغش که در بخش قدمگاه است و در شهرستان نیشابور واقع است و 1097 تن سکنه دارد.
بوژآبادلغتنامه دهخدابوژآباد. (اِخ ) دهی از دهستان عشق آباداست که در بخش فدیشه شهرستان نیشابور واقع است . و 144 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بوژآبادلغتنامه دهخدابوژآباد. (اِخ ) دهی از دهستان مازول است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 520 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بوژانلغتنامه دهخدابوژان . (اِخ ) دهی از دهستان مازول است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است . و 1197 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بوژکانلغتنامه دهخدابوژکان . (اِخ ) شهرکی است [ بخراسان ] از حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم ).
بوژمهرانلغتنامه دهخدابوژمهران . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اردوغش که در بخش قدمگاه است و در شهرستان نیشابور واقع است و 1097 تن سکنه دارد.