بوهملغتنامه دهخدابوهم . [ب ُ هَِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در چکوسلواکی . شهر عمده ٔ آن پراگ است . بوهم شامل یک چهارضلعی متشکل از کوههای منطقه ٔ هرسی نین است . چسکی لس و شوماوا ، غر
بوهمانلغتنامه دهخدابوهمان . (اِ) رحم است که زهدان و بچه دان باشد. (برهان ) (آنندراج ). زهدان و بچه دان و بون و بوگان و رحم . (ناظم الاطباء). || از اسمای مبهمه ٔ فارسی هم هست . همچ
foilدیکشنری انگلیسی به فارسیفویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
foilsدیکشنری انگلیسی به فارسیفویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
بوهمانلغتنامه دهخدابوهمان . (اِ) رحم است که زهدان و بچه دان باشد. (برهان ) (آنندراج ). زهدان و بچه دان و بون و بوگان و رحم . (ناظم الاطباء). || از اسمای مبهمه ٔ فارسی هم هست . همچ