کلاته بوقهلغتنامه دهخداکلاته بوقه . [ک َ ت ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . سکنه 138 تن . آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و شغ
بولةلغتنامه دهخدابولة. [ ب ُ وَ ل َ ] (ع ص ) بسیار کمیزاندازنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ازراملغتنامه دهخداازرام . [ اِ ] (ع مص ) قطعکردن کلام کسی را. بریدن سخن کسی . || منقطع کردن بول بر کسی . (زوزنی ). قطع کردن بول و گمیز برکسی : لاتزرموا ابنی (حدیث )؛ ای لاتقطعوا
غرورلغتنامه دهخداغرور. [ غ ُ ] (اِخ ) جائی است . امرءالقیس گوید : عفا شطب من اهله و غرورفمو بولة ان الدیار تدور.گفته اند آن کوهی است در دمخ از دیار کلاب و تپه ای است در اباض ، و
ترنجلغتنامه دهخداترنج . [ ت ُ رُ ] (اِ) چین و شکنج باشد... (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). چین و شکنج و امر بدین معن
کلاته بوقهلغتنامه دهخداکلاته بوقه . [ک َ ت ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . سکنه 138 تن . آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و شغ