بوقیلغتنامه دهخدابوقی . (اِ) قسمی گل زینتی . (یادداشت بخط مؤلف ).|| قنطوریون غلیظ است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
بوقیلغتنامه دهخدابوقی . (ص نسبی ) بشکل بوق .- کلاه بوقی ؛ کلاه بلند که بن آن گشاده و سر آن تنگ بوده است . (یادداشت بخط مؤلف ).- || آنکه کلاه بصورت بوق دارد.- بوقی کردن کلاه کس
بوغیلغتنامه دهخدابوغی . (ص نسبی ) منسوب است به بوغ که قریه ای است از قراء ترمذ در شش فرسخی ترمذ و از آنجا است : ابوعیسی محمدبن سورةبن شداد البوغی . (الانساب سمعانی ) (لباب الانس
بوقیداننلغتنامه دهخدابوقیدانن . [ ن ُ ] (معرب ، اِ) اندراسیون . یربطوره . بخورالاکراو. (یادداشت بخط مؤلف ).
بوقیرلغتنامه دهخدابوقیر. (ع اِ مرکب ) نوعی از پرندگان دریایی . (دزی ج 1 ص 129). نوعی پرنده بمصر. (یادداشت بخط مؤلف ).
بوقیصالغتنامه دهخدابوقیصا. (معرب ، اِ) مأخوذ از یونانی . درخت سفیدار. (ناظم الاطباء). درخت سپیدار باشد و آن نوعی از بید است و بعضی ، درخت پده و پشه غال را نیز گفته اند که بعربی ش
بوق سفارشیcustomised ringback tone, CRBT, colour ringback toneواژههای مصوب فرهنگستانبوقی که بنا به سفارش مشترک، در شبکه تأمین میشود و در هنگام زنگ خوردن گوشی مشترک برای تماسگیرنده پخش میشود
نمابوقmultimedia ringback tone, MRBTواژههای مصوب فرهنگستانبوقی به شکل نماهنگ که براساس سفارش مشترک، در شبکه تأمین میشود و در هنگام زنگ خوردن گوشی او، برای تماسگیرنده پخش میشود
بوقیداننلغتنامه دهخدابوقیدانن . [ ن ُ ] (معرب ، اِ) اندراسیون . یربطوره . بخورالاکراو. (یادداشت بخط مؤلف ).