عمد
قطب نما , پرگار
عن طريق , لکل , مع , من قبل
ثب
اجرة البريد
غذاء
تعميد دادن , بوسيله تعميد نامگذاري کردن , نام گذاري کردن (هنگام تعميد)
غرق شدن، تعمید دادن، بوسیله تعمید نامگذاری کردن
تعمید می گیرد، تعمید دادن، بوسیله تعمید نامگذاری کردن
غسل تعمید، تعمید دادن، بوسیله تعمید نامگذاری کردن