بوسهگاهkisser, kisser button,kissing buttonواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی یا گرهی بر روی زه که در هنگام رسیدن تیر به مرحلۀ تمامکشش، لب کمانگیر با آن تماس پیدا میکند
بهرهگاه محوطهsite exploitation territoryواژههای مصوب فرهنگستانمحدودۀ پیرامون هر محوطه که میتوان از منابع حیاتی آن مانند غذا بهطور مستمر بهرهبرداری کرد
بررسی بهرهگاه محوطهsite exploitation surveyواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای ارزیابی نسبتاً استاندارد محدودهای که ساکنان یک محوطه معمولاً از آن استفاده میکردند
بوسه گهلغتنامه دهخدابوسه گه . [ س َ / س ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) بوسه گاه . بوسگاه : با چنان بوسه گه آنگاه زمین بوسه کنی بر وزیری که امام است و امامی که وزیر. سوزنی .بوسه گه آسمان نعل
چپ چابفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صدای بوسیدن؛ صدای بوسیدن کسی با وضعی صدادار.۲. صدای بوسههای پیدرپی.۳. صدای دهن در وقت خوردن یا نوشیدن چیزی.
بوسه گاهلغتنامه دهخدابوسه گاه . [ س َ / س ِ ](اِ مرکب ) بوسه جای . جائی که بر آن بوسه زنند. (آنندراج ). جای بوس . لب . بوسگه . بوسگاه . (ناظم الاطباء). محل بوسه . جای بوسه . (فرهنگ