بودبوفلغتنامه دهخدابودبوف . (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
پوپکلغتنامه دهخداپوپک . [ پوپ َ ] (اِ) مرغی است خوش خطوخال که کاکلی بر سر دارد. هُد هُد. ودر مفردات طب آمده است در دویم گرم و خشک ، و مهراپخته ٔ آن با شبت جهت درد گرده و مثانه م
پوپولغتنامه دهخداپوپو. (اِ) هُدهُد. (اسدی ) (دهار). ابوالربیع. مرغ سلیمان . پوپه . پوپک . پوپش . (برهان ). پوبش . (زمخشری ). شانه سر. شانه سرک . شانه بسر. بودبود : خلاف نیست که
شانه سرلغتنامه دهخداشانه سر. [ ن َ / ن ِ س َ ] (اِ مرکب ) هدهد را گویند. (برهان قاطع). هدهد که آن را مرغ سلیمان نیز گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ).پوپو. پوپک . شانه بسر. بوبو. بودبو
بودبوفلغتنامه دهخدابودبوف . (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).