بوتقهلغتنامه دهخدابوتقه . [ ت َ ق َ / ق ِ ] (ع اِ) معرب بوته ٔ فارسی ، که بوته ٔ زرگری باشد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بوته شود.
باتیکهلغتنامه دهخداباتیکه . [ ک َ ] (اِخ ) معرب بتیک . رجوع به بتیک شود. در دایرة المعارف اسلامی ج 1 ص 354 آمده است که بلاد جنوبی اسپانیارا باتیکه می نامیدند. (الحلل السندسیه ج 1 ص <span class=
بیوطیقیلغتنامه دهخدابیوطیقی . [ قا ] (یونانی ، اِ) کتاب نهم از کتب منطق و آن باب شعر است . (مفاتیح العلوم خوارزمی ). انوطیقا، نیطوریقا مصحف این کلمه است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ارغنون و ارسطو شود.
مذابةلغتنامه دهخدامذابة. [ ] (ع اِ) بوته . بوتقه . بودقه .بوطقه . بوطق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بوته شود.
بوطقلغتنامه دهخدابوطق . [ طَ ] (معرب ، اِ) بوطقه . بوته . بودقة. بوتقه . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بوته شود.
بوطهلغتنامه دهخدابوطه . [ طَ ] (معرب ،اِ) بوته ٔ زرگری . (ناظم الاطباء). بوتقه است و معرب .(از اقرب الموارد). معرب بوته . رجوع به بوته شود.
بودقهلغتنامه دهخدابودقه . [ دَ ق َ ] (ع اِ) مخزن پیپ . سر چپق . (دزی ج 1 ص 126). || بوته ٔ زرگری . (ناظم الاطباء). بوته . بوتقه . مذابه . (یادداشت بخط مؤلف ).