عمل آورندهلغتنامه دهخداعمل آورنده . [ ع َ م َ وَ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) سازنده .- به عمل آورنده ؛ مهیاکننده . سازنده .
مفتعلفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ عِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به عمل آورنده ، ابداع کننده . 2 - تزویر کننده (خط ).
کیمیاپرورلغتنامه دهخداکیمیاپرور. [ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) کیمیاپرورنده . سازنده ٔ کیمیا. به عمل آورنده ٔ کیمیا. کیمیاساز : همان سنگ اعظم که کان زر است سخن بین که چون کیمیاپرور است .نظ
مرتکبلغتنامه دهخدامرتکب . [ م ُ ت َ ک ِ ](ع ص ) با تهور به کاری درآینده . (از اقرب الموارد). شروع کننده در کاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آغازنده . مشغول شونده . (ناظم الاطباء
غبادلغتنامه دهخداغباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر