غذمةلغتنامه دهخداغذمة. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) سخت تیرگی . (منتهی الارب ). غبرة کدرة. ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). الغذمة کالغثمة و هو اغذم اکدر اغبر. (تاج العروس ). || پاره ای از مال
گونلغتنامه دهخداگون . (اِ) رنگ و لون ، چه گلگون ، گلرنگ را گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : سموم خشمش اگر برفتد به کشور روم نسیم لطفش اگر بگذرد به
يُوَفَّفرهنگ واژگان قرآنبه طور کامل داده مي شود (اصلش ازکلمه وفاء به معناي تمام است. جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای شرط قبل از خود می باشد )