به سویدیکشنری فارسی به انگلیسیad-, at, by, for, due, in- , into, ob-, to, upon, ward _, wards _, onto, toward
خطِسیر بالگَردhelicopter laneواژههای مصوب فرهنگستاندالانی هوایی برای پرواز ایمن که بالگَردها در حین عملیات، از درون آن به سوی مقصد پرواز میکنند و بازمیگردند
لت دادنلغتنامه دهخدالت دادن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) (... آب ) قسمتی از آب را در مجرای غیر صاحب آن افکندن . ربودن آب . باز کردن مقداری از آب نه برای صاحب آن . باز کردن آب به مزرعه ی
بهفرهنگ مترادف و متضاد۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به
مقصدلغتنامه دهخدامقصد. [ م َ ص ِ / م َ ص َ ] (ع اِ) جای قصد و به فتح صاد چنانکه شهرت دارد درست نباشد چرا که قصد یقصد از ضرب یضرب آمده است . (غیاث ) (آنندراج ). مکان قصد. ج ، مقا
عتکلغتنامه دهخداعتک . [ ع َ ت َ ] (ع مص ) خواهش نمودن و میل نمودن به سوی موضعی . || بزرگ ومهتر گردیدن زن . || استوار و راست کردن مقصد و مراد خود را. || سرخ شدن کمان از کهنگی .