به دست آوردنگویش خلخالاَسکِستانی: paydâ kard.e دِروی: paydâ kard.en شالی: paydâ kard.an کَجَلی: dast ovard.an کَرنَقی: dass âvard.an کَرینی: das âvard.an کُلوری: paydâ kard.an گیلَو
به به کردنلغتنامه دهخدابه به کردن . [ ب َه ْ ب َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، تحسین گفتن . آفرین کردن . تعریف فراوان کردن از چیزی .
یونیسففرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسازمان وابسته به سازمان ملل متحد که هدفش کمک به بهداشت کودکان و مادران و آماده ساختن کودکان و جوانان برای کارهای سودمند است.
همیاری ناگزیرobligate mutualism, obligatory mutualismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی همیاری که در آن گونههای درگیر به اندازهای به هم وابستهاند که بدون یکدیگر نمیتوانند زندگی کنند
برنامه ۳programواژههای مصوب فرهنگستانسامانة نظاممندی از خدمات و فعالیتها و فرصتها که به دستیابی به اهداف کمک میکند
اشغالگرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنکه بهزور و برخلاف حق جایی را تصرف میکند.۲. سپاهیانی که به زور به کشور دیگر داخل شده و تمام یا قسمتی از آن را تصرف کنند.
مداوافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرمان کردن؛ دوا کردن؛ معالجه کردن: ◻︎ فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن / درد عاشق نشود بِِه به مداوای حکیم (حافظ: ۷۳۶).