بهیادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه متذکر، متعرض، گوینده، یادآوریکننده، یادآور وفادار ◄ وفاداری بهیاد آرنده
بهیاد آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه د آوردن، بهفکر انداختن، بهخاطرآوردن، خطور کردن آشنایی دادن، نامبردن ازکسی (چیزی)، یاد کردن، اطلاع دادن آشنا بودن الهام شدن، رسیدن فکری به
بهیادماندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه یادمانده، محفوظ، ازیادنرفته، بهخاطرمانده، آشنا، فراموشنشده، زندهیاد یادداشت شده، بهخاطرسپرده تازه، جایشخالی، بهیادماندنی، خاطرهانگیز،
بهیادماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه هیادماندن، بهجا آوردن، تشخیصدادن، شناختن، آشنا بودن، دانستن بهیاد داشتن، اظهار آشنایی کردن، فراموش نکردن، نگهداشتن حفظ کردن▼، ازبردانستن،
بهیادفرهنگ نامها(تلفظ: behyād) (به + یاد) دارندهی بهترین یاد ؛ (به مجاز) کسی که از او به نیکی یاد میکنند .
بهیادماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه هیادماندن، بهجا آوردن، تشخیصدادن، شناختن، آشنا بودن، دانستن بهیاد داشتن، اظهار آشنایی کردن، فراموش نکردن، نگهداشتن حفظ کردن▼، ازبردانستن،
بهیادماندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه یادمانده، محفوظ، ازیادنرفته، بهخاطرمانده، آشنا، فراموشنشده، زندهیاد یادداشت شده، بهخاطرسپرده تازه، جایشخالی، بهیادماندنی، خاطرهانگیز،
گزینگویهaphorism, maximواژههای مصوب فرهنگستانجمله یا گزارهای موجز که نکتهبینانه و بهیادماندنی یک حقیقت یا اصل تثبیتشدۀ همگانی را بهشیوایی بیان میکند