بِهگوییeuphemism 1واژههای مصوب فرهنگستانکاربرد واژهای خوشایند به جای واژهای که دارای معنای ضمنی ناخوشایند است
جهت گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گرفتن، ، رو کردن، بهسوییمایل شدن، بهطرف چیزی رفتن، درمسیر خاصی افتادن، راندن، پوییدن، رهسپار شدن جهترا عوض کردن، راهرا برگرداندن، سرخرراکج کردن،
غمخوارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که غم و اندوه بهخود راه بدهد.۲. یار مهربان و دلسوز که در غم و غصۀ شخص شریک باشد: ◻︎ پیوند عمر بسته بهمویی است هوشدار / غمخوار خویش باش غم روزگار چیس
عزیمتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. حرکت کردن به سوی جایی؛ رفتن؛ عازم شدن.۲. [قدیمی] قصد؛ آهنگ.۳. [قدیمی] سحر؛ افسون. عزیمت کردن: (مصدر لازم)۱. قصد کردن.۲. حرکت کردن بهسویی؛ سفر کردن.