بههیچوجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط هیچوجه، هرگز، اساساً، اصلاوابدا (اصلاًوابداً)، بههیچوجه منالوجوه، مطلقاً (مطلقا)، معاذالله
اصلاًلغتنامه دهخدااصلاً. [ اَ لَن ْ ] (ع ق ) بهیچرو. بهیچوجه . ابداً. بالمرة. هرگز. هگرز: مافعلته اصلاً؛ یعنی بالمرة و نصب آن بر مصدر یا بر حال است ، ای ذااصل و همچنین رأساً و ب
حاشا و کلالغتنامه دهخداحاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] (ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی .|| منزهم از این کار یا فکر.