سرپل ساحلیbeachheadواژههای مصوب فرهنگستانمنطقۀ مشخصی از ساحل دشمن که چنانچه تصرف و نگهداری شود پیاده کردن افراد و وسایل را در ساحل امکانپذیر میکند و فضای رزمایشی لازم برای عملیات طرحریزیشده به ساحل را فراهم میسازد
بیهسیلغتنامه دهخدابیهسی . [ ب َ هََ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیهس . (از انساب سمعانی ). رجوع به بیهس شود.
بیهشیلغتنامه دهخدابیهشی . [ هَُ ] (حامص مرکب ) بیهوشی . رجوع به هش و هوش و بیهش و بیهوشی شود. || بیخردی . بی رایی . بی تدبیری : فرستاده ٔ شهریاران کشی ز بیدانشی باشد و بیهشی . فردوسی . || مدهوشی . هوش ازدست دادگی . ازخودرفتگی <span
بهسازbuilderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزودنی که در شویندهها به کار میرود تا قدرت تمیزکنندگی عاسف (عامل سطحفعال) را افزایش دهد
بهسازbuilderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزودنی که در شویندهها به کار میرود تا قدرت تمیزکنندگی عاسف (عامل سطحفعال) را افزایش دهد
بهسازی تباین تصویرimage contrast enhancementواژههای مصوب فرهنگستانپردازش تصویر بهنحویکه در آن تباین تصویر بهبود یابد
بهسازی تصویرimage enhancementواژههای مصوب فرهنگستاندستکاری تصویر برای برجستهسازی یا تأکید بر ویژگیهای آن
بهسازی رویهsurface treatmentواژههای مصوب فرهنگستانپوشاندن هریک از لایههای آسفالت با قیر همراه با شن یا بدون آن