بهزادلغتنامه دهخدابهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام اسب بوده . (انجمن آرا) (آنندراج ). نام اسب کیکاوس که او را شبرنگ بهزادی گفتندی . (شرفنامه ). نام اسب سیاوش . (ناظم الاطباء). نام اسب س
بهزادلغتنامه دهخدابهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) کمال الدین . بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری . تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست ، بقولی در 942 هَ . ق . درگذشت .
بهزادلغتنامه دهخدابهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام اسب گشتاسب . (ولف ) : بدادش بدو شاه بهزاد راسیه جوشن و خودپولاد راپسر شاه کشته میان را ببست سیه رنگ بهزاد را برنشست .فردوسی (شاهنامه چ
بهزادآبادلغتنامه دهخدابهزادآباد. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالان چولان است که در شهرستان بروجرد واقع است و 222 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
باغ بهزادلغتنامه دهخداباغ بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خان میرزا بخش لردگان شهرستان شهر کرد که در 38 هزارگزی خاورلردگان و 33 هزارگزی راه عمومی لردگان به پل کش در جلگه واقع
بهزادآبادلغتنامه دهخدابهزادآباد. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالان چولان است که در شهرستان بروجرد واقع است و 222 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
باغ بهزادلغتنامه دهخداباغ بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خان میرزا بخش لردگان شهرستان شهر کرد که در 38 هزارگزی خاورلردگان و 33 هزارگزی راه عمومی لردگان به پل کش در جلگه واقع
عبدل آباد بهزادیلغتنامه دهخداعبدل آباد بهزادی . [ ع َ دُ دِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 18هزارگزی راه فرعی بم به ریگان . واقع در جلگه و گرمسیر است
دازانلغتنامه دهخدادازان . (اِخ ) دهی از دهستان بهزاد بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 120 هزارگزی شمال خاوری کهنوج . سر راه مالرو کهنوج به خاش کوهستانی گرمسیر مالاریائی و دارای 10