بهثلغتنامه دهخدابهث . [ ب َ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده رویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
بارثلغتنامه دهخدابارث . (اِخ ) خاورشناس آلمانی است که دیوان قطامی شاعر را بدست آورد و بر آن مقدمه و ملاحظاتی بزبان آلمانی افزود و بسال 1903 م . در لیدن با متن و شرح عربی بچاپ رس
برثلغتنامه دهخدابرث . [ ب َ ] (ع مص ) بناز و نعمت فراخ زندگانی کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ). || (اِ) زمین نرم یا کوه از ریگ نرم یا نرم ترین زمین و نیکوتر آن . (منتهی الارب )
برثانلغتنامه دهخدابرثان . [ ب َ ] (اِخ ) وادیی است درراه رسول خدا صلوات اﷲعلیه بسوی بدر. (منتهی الارب ).
ذوالیمینینلغتنامه دهخداذوالیمینین . [ ذُل ْ ی َ ن َ ] (اِخ ) لقبی است که مأمون بطاهر داد، از آن روی که در جنگ با علی بن عیسی شمشیر به هر دو دست بگرفت و بزد بر سر و خودش و سر بدونیم ک
طیفوریلغتنامه دهخداطیفوری . [ طَ ] (اِخ ) مردی طبیب بود. حنین بن اسحاق چندین کتاب از وی در فن پزشکی یاد و نقل کرده . از پیشوایان پزشکان و فاضلی در فن خویش حاذق بود و عبداﷲ نام داش
بهثلغتنامه دهخدابهث . [ ب َ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده رویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
بارثلغتنامه دهخدابارث . (اِخ ) خاورشناس آلمانی است که دیوان قطامی شاعر را بدست آورد و بر آن مقدمه و ملاحظاتی بزبان آلمانی افزود و بسال 1903 م . در لیدن با متن و شرح عربی بچاپ رس