بوته بر بوتهلغتنامه دهخدابوته بر بوته . [ ت َ / ت ِ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بوت ابر بوت . بوط ابر بوط. از آلات کیمیا و آن بوته ای است که آنرا درزیر، سوراخی باشد که آن را بر بوته ٔ دی
بوتهلغتنامه دهخدابوته . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است بمرو و در نسبت بوتقی گویند و از آن ده است : اسلم بن احمد بوتقی محدث . (از لباب الانساب ).
بوته گزلغتنامه دهخدابوته گز. [ ت َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشهد ریزه میان ولایت باخرز است که در بخش طیبات شهرستان مشهد واقع و 113 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
بهترةلغتنامه دهخدابهترة. [ ب ُ ت ُ رَ ](ع ص ) زن کوتاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به بُهتُر شود.
بهت زدنلغتنامه دهخدابهت زدن . [ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) متحیر ماندن . مات و مبهوت شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
عمیرةلغتنامه دهخداعمیرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن خُفاف . جدی است جاهلی از بهتة، از سلیم ، از عدنانیان . و فجاءةبن ایاس از فرزندان او باشند. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 743).
عدنانلغتنامه دهخداعدنان . [ ع َ ] (اِخ ) یکی از قبائلی است که انساب عرب بدان منتهی شود. مورخان متفق اند بر آنکه آن از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم است و معظم اهل حجاز به عدنان منسو
بوطهلغتنامه دهخدابوطه . [ طَ ] (معرب ،اِ) بوته ٔ زرگری . (ناظم الاطباء). بوتقه است و معرب .(از اقرب الموارد). معرب بوته . رجوع به بوته شود.
بوته بر بوتهلغتنامه دهخدابوته بر بوته . [ ت َ / ت ِ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بوت ابر بوت . بوط ابر بوط. از آلات کیمیا و آن بوته ای است که آنرا درزیر، سوراخی باشد که آن را بر بوته ٔ دی
بوتهلغتنامه دهخدابوته . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است بمرو و در نسبت بوتقی گویند و از آن ده است : اسلم بن احمد بوتقی محدث . (از لباب الانساب ).