عمیرةلغتنامه دهخداعمیرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن خُفاف . جدی است جاهلی از بهتة، از سلیم ، از عدنانیان . و فجاءةبن ایاس از فرزندان او باشند. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 743).
عدنانلغتنامه دهخداعدنان . [ ع َ ] (اِخ ) یکی از قبائلی است که انساب عرب بدان منتهی شود. مورخان متفق اند بر آنکه آن از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم است و معظم اهل حجاز به عدنان منسو
هرومیواژهنامه آزاددر کبوتر داری به سبک ایرانی به تَه پرهای انتهائی بال کبوتر اطلاق میگردد وتَه پر به پرهای بال کبوتر که از اولین شاه پر تا به انتهای بدن کبوتر است گفته میشود هَرو
ماشهلغتنامه دهخداماشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) به معنی انبر باشد و آن افزاری است زرگران و مسگران و آهنگران را و عربان کلبتان خوانند. (برهان ). آلتی است آهنی آهنگران را که گرم کرده ب
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) لوله ٔ پیچداری که به ته ظرف یا لوله ٔ آب اتصال دارد و چون پیچ آنرابپیچانند آب جریان می یابد. (ناظم الاطباء). مبزل . مبزله . نایژه . لوله . لوله ٔ ضامن