بار تراکنش عملیاتیoperational transaction loadواژههای مصوب فرهنگستانمقدار تراکنشها بر واحد زمان برای همة کاربران در همة نواحی دادة عملیاتی در یک برنامة کاربردی پایگاهداده
بار تردد طرحdesign trafficواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تردد پیشبینیشده برای راه یا پل باتوجهبه عمر سازۀ پل یا روسازی که بهصورت معادل استاندارد بار محوری بیان میشود
تره بارلغتنامه دهخداتره بار. [ ت َرَ / رِ ] (اِ مرکب ) مقابل خشکبار میوه های تازه و احرارالبقول مانند: خربزه ، هندوانه ، خیار، گرمک ، طالبی ، گیلاس ، زردآلو، کاهو و سبزیهای خوردنی
سبزیخوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت زیخوردن تره، جعفری، نعنا، شاهی، ترتیزک، شوید، ریحان، گشنیز، شنبلیله، ترخون، مرزه، بابونه، بادیان، بهار اسفناج ترب، تربچه، پیازچه سبزی برای پختن، سب
مرکزراینلغتنامه دهخدامرکزراین . [ م َ ک َ ی َ ] (اِ) به لغت زند و پازند مقداری از گناه باشد که از فعل آن بر فاعل کشتن لازم آید. (برهان ). این لغت در برهان قاطع مصحف مرگ ارزان یعنی م
کمانلغتنامه دهخداکمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسس
راهگذرلغتنامه دهخداراهگذر. [ گ ُ ذَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) رهگذر. گذرنده از راه . عابر. که از راه بگذرد.که از راه عبور کند. عابر سبیل : چون باسترآباد رسید مردی را دید، راهگذاری گف
تیرماهلغتنامه دهخداتیرماه . (اِ مرکب ) نام ماه چهارم از سالهای شمسی که بودن آفتاب در برج سرطان باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نام ماهی است در تاریخ فرس . (کشاف اصطلاحات الفنون )