بهابرگvoucher, bon (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانکمک غیرنقدی برای دریافت کالا که دولت آن را بهصورت برگههای چاپی در اختیار کارکنان دولت قرار میدهد
بهابرگ نوآوریinnovation voucherواژههای مصوب فرهنگستاناعتبارات اندکی که دولتها به شرکتهای کوچک و متوسط برای خرید خدمات دولتی از مؤسسههای آموزشی و پژوهشی پرداخت میکنند تا همکاری و توسعة نوآوریِ خُردمقیاس در سطح
بهارگاهلغتنامه دهخدابهارگاه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ربیع. (مهذب الاسماء). فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه . (از فرهنگ فارسی معین ) : عاجز شود از اشک و غریو من هر ا
بهارگهلغتنامه دهخدابهارگه . [ ب َ گ َه ْ ] (اِمرکب ) بهارگاه . هنگام بهار. موسم بهار : اگر ندانی بندیش تا چگونه بودکه سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر. لبیبی .این زمستان ما به بلخ خوا
سهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، بهره، سرانه، مایه، قسمت، حصه، میراث سهمیه، جیره، کوپن، بُن، بهابرگ تکه، بخش (قسمت)، جزء قاچ، پُرس، لپه، نیمه، نصفه عضو حقالشرکه
بهارگاهلغتنامه دهخدابهارگاه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ربیع. (مهذب الاسماء). فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه . (از فرهنگ فارسی معین ) : عاجز شود از اشک و غریو من هر ا
بهارگهلغتنامه دهخدابهارگه . [ ب َ گ َه ْ ] (اِمرکب ) بهارگاه . هنگام بهار. موسم بهار : اگر ندانی بندیش تا چگونه بودکه سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر. لبیبی .این زمستان ما به بلخ خوا
گلتابۀ سوخbulb panواژههای مصوب فرهنگستانگلدان کمعمقی که برای پیشرسانی سوخهای بهارگل به کار میرود متـ . گلتابۀ پیاز