بهاءالدینلغتنامه دهخدابهأالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) مرغینانی . از فضلاو شعرای زمان خود بود و مداحی سلطان قطب الدین انوشتکین خوارزمشاه نمود. وفاتش سنه 527 هَ . ق . است . ازاشعار
بهاءالدینلغتنامه دهخدابهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) زکریا (578 - 661 هَ . ق .) معروف به بهاءالحق از مشایخ صوفیه و ازخلفای مشهور شیخ شهاب الدین سهروردی و مؤسس طریقه ٔ سهروردیه د
بهاءالدینلغتنامه دهخدابهاءالدین . [ ب َ ئُد دی ] (اِخ ) کریمی السمرقندی . ازاماثل سمرقند بود و لطایف الفاظ او همه شکر و قند بود. اگرچه مرکز دایره ٔ فضل بود، اما دایره وار بر مرکز خرا
بهاءالدینلغتنامه دهخدابهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمد جوینی . حکمران فارس و عراق در عهد مغول بود و پسر شمس الدین جوینی است . وی به سن سی سالگی وفات یافت . از حکمرانان جدی و س
بهاءالدین اربلیلغتنامه دهخدابهاءالدین اربلی . [ ب َ ئُدْ دی ن ِ اَ ب ِ ] (اِخ ) علی بن عیسی اربلی . از شعراو محدثین و منشیان شیعی عراقی بود. وی در بغداد مشاغل دیوانی داشت ، و در خدمت عطامل
بهاءالدین ساملغتنامه دهخدابهاءالدین سام . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) سه تن از امرا و سلاطین آل شنسب در ولایت غور و طخارستان حکومت کردند اولی در 544 هَ . ق . به امارت نشست و دومی در 588 هَ .
بهاءالدین ولدلغتنامه دهخدابهاءالدین ولد. [ ب َ ئُدْ دی وَ ل َ ] (اِخ ) پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی . رجوع به بهاءالدین محمد سلطان العلماء و احمدبن جلال الدین و نفحات الانس شیخ جامی
چشمه ٔ بهاءالدینلغتنامه دهخداچشمه ٔ بهاءالدین . [چ َ م َ ی ِ ب َ ءُ د دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 20 هزارگزی شمال باختر سنقر و 5 هزارگزی شم
خانقاه بهاءالدینلغتنامه دهخداخانقاه بهاءالدین . [ ن َ / ن ِ هَِ ب َ ئِدْ دی ] (اِخ ) این خانقاه ابتدا منزل بهأالدین ابوالمحاسن یوسف بن رافعبن شداد. متوفی بسال 632هَ . ق . بود که در آن میزی
بهاءالدین اربلیلغتنامه دهخدابهاءالدین اربلی . [ ب َ ئُدْ دی ن ِ اَ ب ِ ] (اِخ ) علی بن عیسی اربلی . از شعراو محدثین و منشیان شیعی عراقی بود. وی در بغداد مشاغل دیوانی داشت ، و در خدمت عطامل
بهاءالدین ساملغتنامه دهخدابهاءالدین سام . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) سه تن از امرا و سلاطین آل شنسب در ولایت غور و طخارستان حکومت کردند اولی در 544 هَ . ق . به امارت نشست و دومی در 588 هَ .
بهاءالدین ولدلغتنامه دهخدابهاءالدین ولد. [ ب َ ئُدْ دی وَ ل َ ] (اِخ ) پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی . رجوع به بهاءالدین محمد سلطان العلماء و احمدبن جلال الدین و نفحات الانس شیخ جامی
چشمه ٔ بهاءالدینلغتنامه دهخداچشمه ٔ بهاءالدین . [چ َ م َ ی ِ ب َ ءُ د دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 20 هزارگزی شمال باختر سنقر و 5 هزارگزی شم
خانقاه بهاءالدینلغتنامه دهخداخانقاه بهاءالدین . [ ن َ / ن ِ هَِ ب َ ئِدْ دی ] (اِخ ) این خانقاه ابتدا منزل بهأالدین ابوالمحاسن یوسف بن رافعبن شداد. متوفی بسال 632هَ . ق . بود که در آن میزی