بینامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نامی، ناشناسی اسمش چیه، چیز، فلان، بهمان، فلانی، یارو، ابلی، بابا، باجی، ایکس، ایگرگ گمنامی
بهنامِفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام بهنامِ، بهفرمانِ، بهامرِ، بهموجب اختیارات تفویض شده
بِهنامهThe Big Bookواژههای مصوب فرهنگستانحسن تعبیری برای کتاب پایۀ الکلیهای گمنام که حاوی اصول و سنتها و قدمهای خودیابی است متـ . کتاب پایه basic text
جلسۀ بِهنامهخوانیBig Book study meetingواژههای مصوب فرهنگستانجلسهای که به خواندن بِهنامه اختصاص دارد
بهنامِفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام بهنامِ، بهفرمانِ، بهامرِ، بهموجب اختیارات تفویض شده
جلسۀ بِهنامهخوانیBig Book study meetingواژههای مصوب فرهنگستانجلسهای که به خواندن بِهنامه اختصاص دارد
متعلقبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ودن، بهنام ِکسی بودن، مال کسی بودن، تعلقداشتن، درخدمت بودن، تابع بودن عاید شدن صفت چیزی بودن، ذاتی بودن، مشمول بودن