بنگالیلغتنامه دهخدابنگالی . [ ب ِ/ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بنگال . آنچه مربوط به بنگال باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || از مردم بنگال . اهل بنگال . (فرهنگ فارسی ایضاً) : یار بنگالیم آخر ز سفر بازآمدعمر بگذشته ز انجام به آغاز آمد.<b
بنگالیفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم بنگال.۲. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که مخلوطی از هندی، فارسی، و عربی است و در بنگال رایج است.۳. مربوط به بنگال: برنج بنگالی.
محمود بنگالیلغتنامه دهخدامحمود بنگالی . [ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به ناصرالدین ، پنجمین از حکام بنگاله (624 - 672 هَ . ق .).
علی شاه بنگالیلغتنامه دهخداعلی شاه بنگالی . [ ع َ هَِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به علاءالدین . سومین تن از سلاطین بنگاله ٔ غربی . رجوع به علاءالدین (علی شاه ) شود.
محمود بنگالیلغتنامه دهخدامحمود بنگالی . [ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به ناصرالدین ، پنجمین از حکام بنگاله (624 - 672 هَ . ق .).
علی شاه بنگالیلغتنامه دهخداعلی شاه بنگالی . [ ع َ هَِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به علاءالدین . سومین تن از سلاطین بنگاله ٔ غربی . رجوع به علاءالدین (علی شاه ) شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شاه بنگالی . از حکام خطه ٔ بنگاله است . وی در834 هَ . ق . بمسند حکمرانی جلوس کرد و پس از 16 سال فرمانروائی در 850 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ).<b
بانیانواژهنامه آزاددرخت بانیان گونه ای انجیر وحشی یا بنگالی و بسیار زیبا و با تنه های پیچ در پیچ در هم پیچیده است که درخت ملی هندی ها محسوب شده و به عنوان درختی افسانه ای،زیارتی در این کشور دیده می شود. می گویند بودا در زیر یک درخت بانیان به نیروانا رسید.
بنگلهلغتنامه دهخدابنگله . [ ب َ گ َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به بنگاله . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء) : ای نیزه ٔ تو گوی و دل دشمن انگله خصم تو روبهی است حسام تو بنگله . قطران .|| زبان مردم بنگاله . بنگالی . (فرهنگ فارسی معین ).
محمود بنگالیلغتنامه دهخدامحمود بنگالی . [ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به ناصرالدین ، پنجمین از حکام بنگاله (624 - 672 هَ . ق .).
علی شاه بنگالیلغتنامه دهخداعلی شاه بنگالی . [ ع َ هَِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به علاءالدین . سومین تن از سلاطین بنگاله ٔ غربی . رجوع به علاءالدین (علی شاه ) شود.