بناری بالالغتنامه دهخدابناری بالا. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . محلی کوهستانی و گرمسیر است و360 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین می شود و محصو
بناری پائینلغتنامه دهخدابناری پائین . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . محلی کوهستانی و گرم سیر است و 300 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه تأمین می شود و
بنداریلغتنامه دهخدابنداری . [ ب ُ ] (اِخ ) فتح بن علی بن فتح قوام الدین بنداری اصفهانی که در قرن هفتم نشو و نما یافته است . او راست : تاریخ دولت آل سلجوق ، از عمادالدین محمدبن محم
بنداریلغتنامه دهخدابنداری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل و جمعآوری و تحصیل خراج مالیات . کارداری و جمعآوری مالیات و خراج : عبداﷲ به عثمان نامه کرد و از عمرو گله کرد. عثمان نامه کرد به
بنداریهلغتنامه دهخدابنداریه . [ ب َ ی َ ] (اِ) کارخانه ٔ ماهوت بافی ، پرده بافی و پارچه های بزرگ و پرده های بزرگ . (از دزی ج 1 ص 117).
بناری بالالغتنامه دهخدابناری بالا. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . محلی کوهستانی و گرمسیر است و360 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین می شود و محصو
بناری پائینلغتنامه دهخدابناری پائین . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . محلی کوهستانی و گرم سیر است و 300 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه تأمین می شود و
بنداریلغتنامه دهخدابنداری . [ ب ُ ] (اِخ ) فتح بن علی بن فتح قوام الدین بنداری اصفهانی که در قرن هفتم نشو و نما یافته است . او راست : تاریخ دولت آل سلجوق ، از عمادالدین محمدبن محم
بنداریلغتنامه دهخدابنداری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل و جمعآوری و تحصیل خراج مالیات . کارداری و جمعآوری مالیات و خراج : عبداﷲ به عثمان نامه کرد و از عمرو گله کرد. عثمان نامه کرد به
بنداریهلغتنامه دهخدابنداریه . [ ب َ ی َ ] (اِ) کارخانه ٔ ماهوت بافی ، پرده بافی و پارچه های بزرگ و پرده های بزرگ . (از دزی ج 1 ص 117).