بنهلغتنامه دهخدابنه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) پهلوی «بنگ » . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بار و اسباب و رخوت خانه . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). اسباب و رخت . (رشیدی ) (غیا
حدودلغتنامه دهخداحدود. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَدّ. نواحی . اطراف . حوالی : مشرق او چگل و جنوب او حدود خلخ است و مغرب وی حدود تخس است . (حدود العالم ). بازگردانیدند بدان شرط که هر ق
ماندنلغتنامه دهخداماندن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . (ناظم الاطباء). توقف کردن . درنگ کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان ، من . پهلوی ، ماندن . پارسی باستان و اوستا،
بنهلغتنامه دهخدابنه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) طناب باریک . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).- بنه ٔ بنایی ؛ ریسمان بنایی . (ناظم الاطباء).|| میوه ٔ درخت خرمابن که چا
جانعلی وندواژهنامه آزادجانعلی وند:نام سرسلله یکی از تیره های طایفه مدملیل راکی از ایل هفت لنگ بختیاری است.همچنین نام دهکده ای است در شهرستان اندیکا ( شهر آبژدان )، در گذشته این روستا