بنمینلغتنامه دهخدابنمین . [ ب َ ] (اِ) بلغت زند وپازند پسر دختر است . و بجای تحتانی فوقانی هم بنظر آمده واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).هزوارش بنمن ، پهلوی پوس (
بنزینلغتنامه دهخدابنزین . [ ب ِ ] (اِ) (مأخوذ از روسی ) بنزین معمولی (اسانس نفت ) که از تقطیر سبک نفت معدنی بدست می آید، و آن ماده ٔ مولد نیرو در اتومبیلها است . اغلب برای آنکه
بنزین فروشیلغتنامه دهخدابنزین فروشی . [ ب ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) فروختن بنزین . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) مکانی که در آنجا بنزین میفروشند. (فرهنگ فارسی معین ).
بنزینلغتنامه دهخدابنزین . [ ب ِ ] (اِ) (مأخوذ از روسی ) بنزین معمولی (اسانس نفت ) که از تقطیر سبک نفت معدنی بدست می آید، و آن ماده ٔ مولد نیرو در اتومبیلها است . اغلب برای آنکه
بنزین فروشیلغتنامه دهخدابنزین فروشی . [ ب ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) فروختن بنزین . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) مکانی که در آنجا بنزین میفروشند. (فرهنگ فارسی معین ).