بندپاییلغتنامه دهخدابندپایی . [ ب َ ] (اِ مرکب ) بندپاییان . شاخه ای از جانوران غیرذی فقار که دارای پوسته ٔ کیتینی هستند و دارای قرینه ٔ دوطرفی میباشند و بدنشان از بندها و حلقه های
بندپایانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجانورانی بدون استخوان و با پوستی سخت و بندبند که هر سال پوستاندازی میکنند، مانند حشرات، سختپوستان، و عنکبوتیان.
ده بادپایینلغتنامه دهخداده بادپایین . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن . واقع در 42هزارگزی جنوب آخوره . دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات
ناقل مکانیکیmechanical vectorواژههای مصوب فرهنگستاناندامگانی زنده، بهویژه بندپایی که عامل بیماریزا را از میزبانی به میزبان دیگر منتقل میکند، اما وجود آن برای تکثیر ریزاندامگان ضروری نیست
پشهفرهنگ انتشارات معین(پَ ش ِ یا شِّ) (اِ.) حشره ای از راستة دو بالان جزو ردة بندپاییان که دارای اقسام و گونه های متعدد است : آنوفل ، مالاریا، خاکی و مانند آن .
حشراتفرهنگ انتشارات معین(حَ شَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حشره ؛ ردة بزرگی از بندپاییان که به واسطة داشتن شش پا از بندپاییان دیگر متمایزند، بدین جهت آن ها را شش پاییان نیز نامیده اند.
عروس دریاییلغتنامه دهخداعروس دریایی . [ ع َ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است سخت پوست از شاخه ٔ بندپاییان و از رده ٔ سخت پوستان و جزو راسته ٔ ده پاییان ، که دارای شکم نسبة
کنهلغتنامه دهخداکنه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جانوری که بر بدن گوسفند و شتر و گاو و خر و سگ امثال اینها چسبد و مانند شپش خون خورد و به عربی قراد گویندش و اگر خون او را در شراب د