بندهیلغتنامه دهخدابندهی . [ ب َ دِ ] (ص نسبی ) پنج دیه . فنج دیه . در نواحی مروالرود خراسان که نسبت است به پنج دیه از اعمال مروالرود خراسان . (یادداشت بخط مؤلف ).
بندپیلغتنامه دهخدابندپی . [ ب َ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حریر رودکنار است که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
بندپیلغتنامه دهخدابندپی . [ ب َ پ ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در مازندران حدشمالی بارفروش . شرقی سوادکوه . جنوبی فیروزکوه . و غربی لاریجان . ناحیه ٔ کوهستانی است . در قسمت علیای رود
بندقیلغتنامه دهخدابندقی . [ ب ُ دُ ] (ع اِ) جامه ٔ کتان گرانبها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : اوصاف شمله بر علم زر نوشته اندالقاب بندقی بسراسر نوشته اند. نظام قاری .دهد بندقی
بندقیرلغتنامه دهخدابندقیر. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است . دارای 400تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
ابوسعیدلغتنامه دهخداابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) البندهی . رجوع به ابوسعید محمدبن ابی السعادات عبدالرحمن بن محمدبن مسعودبن احمدبن الحسین ... شود.
ابوسعیدلغتنامه دهخداابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن بن محمدبن مسعودبن احمدبن حسین بن محمد مسعودی بندهی . رجوع به ابوسعید محمدبن ابی السعادات عبدالرحمن ... شود.
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن محمدبن مسعود بندهی . رجوع به ابوسعید محمدبن ابی السعادات عبدالرحمن ... بندهی (پنجدهی ) و معجم الادباء ج 7 ص 20
خمس قریلغتنامه دهخداخمس قری . [ خ َ س ِ ق ُ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بندهی . پنج دیه . فنج دیه . (یادداشت بخط مؤلف ).
نظام الدینلغتنامه دهخدانظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن الحاکم البندهی خراسانی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به نظام الدین ، از علمای قرن ششم و اوایل قرن هفتم است ، د