بندر کافرغانلغتنامه دهخدابندر کافرغان . [ ب َ دَ رِ ف َ ] (اِخ ) بندری از دهستان مرزوقی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 252 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
بندرلغتنامه دهخدابندر. [ ب َ دَ ] (اِ) محلی باشد که قافله و تجار در آن بسیار آیند و روند. (برهان ). کنار دریا که جای بستن کشتی باشد و معنی هر شهری که بر کناره ٔ دریای محیط واقع
بندرلغتنامه دهخدابندر. [ ب َ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در غرجه . (فرهنگ اسدی ) : بسی خسرو نامور پیش از اوشدستند زی بندر و ساربان .دیباجی (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 161).
زنارلغتنامه دهخدازنار. [ زُن ْ نا ] (معرب ، اِ) هر رشته را گویند عموماً. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). ریسمانی است به ستبری انگشت از ابریشم که آن را بر کمر بندند و این غیر از کستی
طرخونلغتنامه دهخداطرخون . [ طَ ] (اِخ )لقب عام ملوک سمرقند. (الاَّثار الباقیه چ اروپا ص 101). نام ملک سغد. رجوع به طرخان شود : و از آنجا ما را نامه ای نوشتند، به ملک طرخون . (مجم
غزوهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجنگ مسلمانان با کافران که حضرت رسول شخصاً همراه سپاهیان بود: غزوۀ بدر، غزوۀ اُحُد، غزوۀ خندق.
ریکیاویکلغتنامه دهخداریکیاویک . [ رِ ] (اِخ ) بندر و پایتخت جزیره ٔ ایسلند، درشمال غربی اروپا دارای 58800 تن جمعیت ، مرکز صید ماهی و کارخانه ٔ روغن ماهی است . (فرهنگ فارسی معین ).
پم بروکلغتنامه دهخداپم بروک . [ پ ِ بْرُک ْ / ب ِ رُ ک ْ ] (اِخ ) بندر بریتانیای کبیر (گال ) دارای 15000 تن سکنه و و زرّادخانه . در قاموس الاعلام ترکی (در کلمه ٔ پمبروق ) آمده است