بندادلغتنامه دهخدابنداد. [ ب ُ ](اِ مرکب ) بنیاد. (برهان ). بنیاد و آنرا بنلاد نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). بنیاد. (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). بنیاد. اساس . (فرهنگ ف
تبدیل بُندادیcanonical transformationواژههای مصوب فرهنگستانهر تبدیل مختصات بر روی خمینۀ ساده که معادلات هامیلتون را بدون تغییر بر جای میگذارد
بنددلغتنامه دهخدابندد. [ ب ُ دَ ] (اِ) اصل و بنیاد هر چیز. (برهان ) (آنندراج ). بنداد و بنلاد و اصل هر چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به بنداد و بنیاد و بنلاد شود.