بنت لبونلغتنامه دهخدابنت لبون . [ ب ِ ت ُ ل َ ] (ع اِ مرکب ) شترکره ٔ دوساله یا بسال سوم درآمده . (منتهی الارب ). شتر دوساله ٔ ماده . (مهذب الاسماء). شترماده ٔ بسال دوم درآمده . بچه
بنتلغتنامه دهخدابنت . [ ب ِ ] (ع اِ) دختر. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ). دختر. و مؤنث ابن نیست بلکه صیغه ٔ جداگانه ای است و در وقت نسبت ، بنتی و ب
لبونلغتنامه دهخدالبون . [ ل َ ] (ع ص ) شیردار. || میش و اشتر ماده ٔ شیردار. || آنکه شیر در پستانش فرود آمده باشد. لبونة. (منتهی الارب ). ج ، لِبان ، لبن ، لُبُن ، لبائن .- ابن ا
اهجانلغتنامه دهخدااهجان . [ اِ ] (ع مص ) خداوند شتران گزیده شدن . || باردار کردن گشن ناقه ٔ بنت لبون را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
دیةلغتنامه دهخدادیة. [ ی َ ] (ع اِ) (از: ودی ). جوهری گوید دیة یکی دیات است و «ة» عوض از واو است و به معنای حق مقتول (قتیل ) است و در تهذیب نویسدکه اصل دیة، وِدْیَة مانند شیة ا